من یه روز بار و بندیلمو جمع می کنم میرم به یه جزیره دور و ناشناخته

اونجا یه کلبه می سازم

تنهایی زندگی می کنم

تنهایی لب دریا میشینم و زل می زنم به غروب خوزشید

میشینم کنار آتیش و وقت درست کردن سیب زمینی ذغالی از این که آسمون بالای سرم لبریز ستارس لذت میبرم

من یه روز میشینم لب دریا، تنهایی، کنار آتیش

گیتار میزنم، گریه می کنم و می خونم 

دوست دارم پناه ببرم به این جزیره هایی که تو کارتون های بچگی نشون میداد

یه دونه درخت نارگیل و یه دونه کلبه چوبی

همینقدر کوچیک

همینقدر تنها

همینقدر آروم و بی دغدغه

میتونم صبح تا شب فقط به صدای دریا گوش بدم

میتونم شب تا صبح بالالایی خود دریا آرومِ آروم بخوابم.

آخ که چقدر بعضی رویاها خوبن. حتی باوجود این که میدونی همیشه فقط در حد یه رویا باقی میمونن

دریا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت حس تصویر اوشیدا خرید اینترنتی ساعت مچی فست وان موزیک | دانلود آهنگ جدید شهرکرد درس akhbar tecnolozh3 مذهبی و معنوی